کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز | ترجمه طاهره کریمی
در این کتاب آمده است: می دونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشت می سپری؟ یه جورایی بهت خوشامد می گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می اومد. به زودی می تونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می رسیدیم، چونن مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگز اون قدری بی رحم نیست که ما رو از تسکین تو اون دنیا محروم کنه.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.