کتاب دولت و فرزانگی

کتاب حکایت دولت و فرزانگی مربوط به جوانی سی و دو ساله است که در یک شرکت تبلیغاتی کار میکند و به شدت از کارش دلزده است و به دنبال راهی برای افزایش درآمد خود میباشد.

در همین حین به توصیه عموی بسیار پولدارش به ملاقات یک پیرمرد میلیونر میرود که او در خلال اتفاقاتی بسیار جالب و غیر منتظره نکاتی را به جوان گوشزد میکند که افراد موفق و ثروتمند با رعایت این نکات در هر شرایطی می توانند به مسیر خود ادامه دهند و به اهداف خود دست یابند.

خلاصه‌ی کتاب حکایت دولت و فرزانگی

مارک فیشر نویسنده‌ی کتاب ، ماجرای پسرجوان ۳۲ساله‌ای را بیان می کند که از زندگی روزمره و مشکلات مالی‌اش ، خسته شده و در پی یافتن راهی برای تغییر اوضاع است. این جوان مشغول به کاری است که از انجام آن لذت نمی‌برد .

با وجود تلاش فراوان درآمد بیشتری کسب نمی‌کند. هر روز به فکر استعفا از کار و کناره‌گیری از افکار منفی همکارنش است . تا اینکه تلنگر نهایی در زندگی او زده می‌شود .

او تصمیم می‌گیرد به منزل عموی ثروتمندش برود تا از او تقاضای کمک کند. عموی او اما ماهیگیری یادش می‌دهد!

در کمال احترام ، جوان را به ملاقات دولتمند آنی ، پیرمردی ثروتمند و فرزانه ترغیب می‌کند. این ملاقات کلید تغییر مسیر زندگی جوان است. در دیدار با ثروتمند آنی ، چهار کلید اصلی به او آموزش داده می‌شود.

کتاب دولت و فرزانگی

چهار اصل حکایت دولت و فرزانگی

اصل اول:

حکایت دولت و فرزانگی ، ابتدایی‌ترین اصل را این می‌داند که سخت‌کوشی به تنهایی باعث ثروتمند شدن نمی‌شود.

” آیا فکر می‌کنی کسی که ۲۵۰هزار دلار در می‌آورد ، هفته‌ای ده برابر تو کار می‌کند؟ مسلما نه! پس اگر این شخص ده برابر تو در می‌آورد بی آنکه بیش از تو کار کند ، پس باید به کاری متفاوت از کار تو سرگرم باشد. باید در کارش رازی باشد که تو یکسر از آن بی‌خبری… “

اصل سنجیدن اوضاع کاری و موقعیت زندگی با مقایسه کردن میزان تلاش هر فرد با خود. این نکته‌ی اول حکایت دولت و فرزانگی است. شما باید بدانید آیا مسیر شغلی‌تان تا چه حد سودآور بوده و تفاوت آن با سایر کارها در چیست؟ اگر میزان تلاشتان با میزان درآمدتان همسو نیست باید بدانید مسیر را اشتباه رفته‌اید.

اصل دوم (درخواست کردن) :

“بیشتر مردم می‌ترسند چیزی بخواهند و وقتی عاقبت چیزی می‌خواهند ، به اندازه‌ی کافی اصرار نمی‌ورزند. این خطاست. “

اگر نیاز اساسی شما ، یافتن درآمدی بالاست ، نباید به کمتر از چیزی که در ذهن دارید راضی شوید. وقتی دنیا مسخر انسان خلق شده‌است ، هیچ چیزی در کائنات غیرممکن نمی نماید. پس با فکر اینکه به دنبال کم باشید به شما کمتر از آنچه می‌خواهید داده می‌شود. و وقتی که زیاد بخواهید مسلما هستی در برابر درخواست شما ، انعطاف پذیرتر عمل می‌کند . تکرار درخواست و اصرار برای رسیدن به آنچه مطلوب شماست ، اصل دوم انکارناپذیر حکایت دولت و فرزانگی است.

اصل سوم (هدف گزاری دقیق) :

اصل سوم هدف گزاری دقیق و حساب شده است.

“جادوی هدف کمیّت یافته “

اینکه برای خودتان خط مشی مشخص کنید و هدفتان را دقیقا در نظر آورید ، اصل بعدی حکایت دولت و فرزانگی است. شما باید بدانید چه چیزی می‌خواهید و هدف و شاخص اصلی‌تان در چه زمانی و با چه مشخصه‌هایی تعیین می‌شود.

اصل چهارم (قدردان بودن) :

اصل چهارم قدردان بودن از تک تک روزهای زندگی است . باید جوری به زندگی علاقمند بود که با تمام وجود از آن لذت برد. از هر لحظه‌ی آن به بهترین نحو استفاده کرد و شاد بود. باید به زندگی و اطرافیانت عشق بورزی زیرا که :

این کتاب سالهای بسیاری است که به عنوان یکی از بهترین کتاب‌های انگیزشی برای رسیدن به ثروت استفاده می‌شود. کتاب حاضر با وجود سادگی ، مفاهیم حساب شده و شایسته‌ای را بیان می‌کند که به کارگیری چندین و چندباره‌ی آن مسلما راهگشای زندگی خواننده‌ی کتاب قرار می‌گیرد. نکته‌ی مهم درباره‌ی کتاب این است که اکتفای صرف به مطالب این کتاب و کتب مشابه آن ، تضمین یقینی برای رسیدن به ثروت نیست ؛ بلکه خواننده‌ی کتاب باید با یادگیری و تلاش مستمر در جهت رسیدن به اهداف مادی و معنویش گام بردارد.

کتاب دولت و فرزانگی